انگیزه جعل حدیث وصیت، احمد بن محمد الخلیلی
گفته میشود کسی انگیزهای برای جعل حدیث وصیت نداشته و از آن سودی نمیبرده بنابراین احتمال جعلی بودن آن وجود ندارد. موضوع بررسی وجود انگیزههای تاریخی برای جعل کردن احادیث نکته مهمی است که باید در بررسی روایات مورد توجه قرار گیرد.
حدیث وصیت که در کتاب الغیبه شیخ طوسی آمده است یکی از مهمترین مستنداتی است که احمد اسماعیل و اتباعش برای به آن استناد میکنند و ما قبلا بیش از ده دلیل درون متنی از این حدیث در مقاله ۱۰ خطای احمد در حدیث وصیت ارائه کردهایم و نشان دادهایم استناد این گروه به این حدیث صحیح نیست و خود این حدیث برای بطلانشان کافی است.
اما مسئلهای که در این مقاله قصد داریم بدان بپردازیم انگیزه جعل چنین روایتی است. آیا اساسا هیچ انگیزهای در طول تاریخ تاکنون برای جعل چنین روایتی وجود داشته است؟ یکی از تصوراتی که در ذهن تابعین احمد وجود دارد این است که هیچ کسی از جعل چنین روایتی سود نمیبرده است بنابراین باید به این حدیث اعتماد کنیم. طبیعتا کسی که چنین تصوری دارد وقتی با دلایل ضعیف بودن روایت مذکور یا خبر واحد بودن آن مواجه میشود به نحوی خود را قانع میکند که اصلا کی میخواسته با چه هدفی چنین وصیتی رو به پیامبر نسبت بده.
آیا جاعل حدیث کلشو از خودش میسازه؟
تصور نکنیم که هرکسی بخواهد روایتی را جعل کند همیشه کل مطلب را از خودش میسازد، گاهی برای باورپذیر بودن موضوعی نیاز است تا مطلبی را که از قبل وجود دارد برداریم و چند کلمه آن را عوض کنیم یا چیزی به آن اضافه کنیم.
چه کسی ممکن است حدیث وصیت را جعل کرده باشد؟
خوب جعل حدیث به منظور قانع کردن مردم بر موضوعی انجام میشود. شخصی که فعلا چهره موجهی دارد و نقشههایی در سر میپروراند ممکن است برای رسیدن به هدفی در آینده دست به جعل حدیث بزند. مثلا شخصی که با شیعیان ۱۲ امامی در ارتباط است و میخواهد خود ادعای امامت کند ممکن است حدیثی جعل کند که بعد از دوازده امام ۱۲ مهدی هم خواهد بود که اسم اولین اسم من هستش.
آیا این یک تصور خیالی هستش یا شواهدی هم به سود آن وجود دارد؟
خوب بله مطلب درستی است شخصی که چنین نظری را مطرح میکند باید شواهدی را برای ادعای خود مطرح کند. اجازه بدهید نگاهی به حدیث وصیت بیاندازیم.
شیخ طوسی: جماعتی از بزوفری از علی بن سنان موصلی عدل از علی از ))))احمد بن محمد بن خلیل((((( از جعفر ابن احمد المصری ….. پیامبر وصیت کرد تا به اینجا رسید که یا علی بعد از من دوازده امام و دوازده مهدی وجود دارند … زمانی که موقع وفات امام حسن عسکری برسد آن را به فرزندش محمد مستحفظ از آل محمد میدهد بعد از آن دوازده مهدی خواهد بود موقعی که زمان وفات او برسد آن را به فرزندش اول مقربین تحویل میدهد که برای او سه اسم است، اسم مانند اسم من، اسمی مانند اسم پدر من که عبدالله و احمد است و اسم سوم مهدی که او اول مومنین است.
با دقت در متن و سند این روایت متوجه میشویم که اسم یکی از راویان این روایت احمد بن محمد بن خلیل هست. اسم مهدی اول هم احمد است. شخصی که اسمش احمد است ممکن است تصمیم بگیرد حدیثی جعل کند که بعد از ۱۲ امام احمد نامی جانشین آنها میشود.
شاهد دیگری هم وجود دارد که این احمد انگیزه کافی برای جعل چنین روایتی را داشته یا صرفا یک اسم است؟
یک شاهد دیگری هم داخل روایت وجود دارد. همانطور که میدانید در روایات شیعه معمولا نام امام دوازدهم بهصورت صریح نمیآید و از القاب استفاده میشود اما در حدیث وصیت محمد المستحفظ من آل محمد آمده است.
این موضوع جایی اهمیت پیدا میکند که اسم راوی احمد بن محمد است. مطلب را گرفتید؟ یک احمد نامی که نام پدرش محمد است روایتی را در زمان غیبت صغری نقل کرده است که یک احمد نامی جانشین محمد امام دوازدهم شیعیان خواهد شد.
دقت کنید احتمال زیاد این شخص )احمد بن محمد( در زمان غیبت صغری یا قبل آن زندگی میکرد چون شیخ طوسی با ۴ واسطه از او حدیث نقل میکند.
آیا این تهمت و توهم توطئه نیست که چون اسم خودش احمد و اسم پدرش محمد است مومنی را متهم به جعل حدیث کنیم؟
این من نیستم که احمد بن محمد الخلیلی را به جعل و دروغگویی متهم کردهام دقت کنید ابن غضائری در مورد او چه میگوید: قال ابن الغضائری: «أحمد بن محمد بن أبی عبد الله الطبری الخلیلی، الذی یقال له: غلام خلیل الآملی، کذاب، وضاع للحدیث، فاسد، لا یلتفت إلیه» الرجال لابن الغضائری، ص ۴۲
همانطور که میبینید ابن غضائری او را جاعل حدیث و دروغگو معرفی میکند و میگوید که او شایسته توجه نیست.
پس این شخص متهم به جعل حدیث بوده و با توجه به انگیزههایی که داشته ممکن است چنین روایتی را جعل کرده باشد.
ابن غضائری از احمد بن محمد الخلیلی صحبت میکند اما در سند حدیث وصیت احمد بن محمد الخلیل آمده است؟
اگر در روایت قبلی شیخ طوسی در الغیبه توجه کنیم این مشکل حل میشود:
أخبرنی الحسین بن علی، عن علی بن سنان الموصلی العدل، عن أحمد بن محمد الخلیلی، عن محمد بن صالح الهمدانی
سند حدیث وصیت:علی بن سنان الموصلی العدل عن علی بن الحسین، عن أحمد بن محمد بن الخلیل، عن جعفر بن أحمد المصری
آمدن این دو سند پشت سر هم نشان میدهد هر دو اسم یک نفر هستند. این موضوعی است که ناظم العقیلی هم بدان اشاره میکند: «عن احمد بن محمد بن الخلیل [الخلیلی]»
انتصاراً للوصیه، ناظم العقیلی، ص 32
کتاب رجال ابن غضائری معتبر نیست؟
ضعیف بودن احمد بن محمد الخلیلی را فقط ابن غضائری ذکر نکرده بلکه نجاشی هم همین موضوع را گفته است: قال النجاشی: «أحمد بن محمد أبو عبد الله الآملی الطبری: ضعیف جدا، لا یلتفت إلیه》 نجاشی او را بهصورت جدی ضعیف میداند و میگوید به او توجه نمیشود.
آیا احمد بن محمد انگیزه دیگری هم برای جعل چنین داشته است؟
همانطور که گفتیم اسم این راوی احمد است و در حدیث وصیت به احمد به عنوان مهدی اول بشارت داده شده و اسم پدر این راوی محمد است و در روایت نیز اسم پدر مهدی اول محمد است.
اما شاهد دیگری هم وجود دارد اگر برگردید بالا و نظر نجاشی و ابن غضائری را در مورد این شخصیت بخوانید وی یک کنیه هم دارد که عبارت است از ابو عبد الله حال اگر ذهنتان باشد در روایت وصیت گفته شده مهدی اول سه اسم دارد یکی اش عبدالله است.
پس این شخص که متهم به جعل حدیث است هم اسمش احمد هم اسم پدرش محمد و هم کنیهاش ابو عبدالله با مهدی اول وعده داده شده در حدیث وصیت همخوانی دارد.
آیا این شخص ادعای خاصی هم داشته است؟
آنگونه که ذهبی میگوید برخی رفتارهای زاهدانه و گرایش صوفی مآبانه وی سبب گردید تا مریدانی را گرد خود جمع، و حتی برخی از دولتمردان و بزرگان را نیز به خویش جذب کند. گفته شده که مادر معتمد بالله خلیفه عباسی (خلافت ۲۵۶-۲۷۹ هـ) از جمله مریدان و پیروان وی بوده است.
علامه حلی نیز میگوید فاسد المذهب بوده: علامه حلی آورده است: «اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ اَبُو عَبدِالله الْخَلِیلِیُّ الَّذِی یُقَالُ لَهُ غُلَامٌ خَلِیلٌ الْآمُلِیِّ الطَبَرِی؛ ضَعِیفً جداً لاَ یُلْتَفَتُ الَیْهِ، کَذّابٌ، وَضّاعٌ للحدیث، فَاسِدٌ الْمَذْهَبُ».
ابوداود سجستانی به او لقب دجال بصره را داده است.
برخی علمای اهل سنت نیز او را شخصیت متوهمی ذکر کردهانند.
نکته جالب این است که این شخصیت هم مانند احمد اسماعیل اهل بصره بوده است.
عن أبی بکر بن إسحاق الضبی النیسابوری أنه قال: غلام خلیل ممن لا أشک فی کذبه.
ابی بکر بن اسحاق ضبی نیشاپوری میگوید خلام خلیل از اشخاصی هست که شکی در کذب آن وجود ندارد.